معنی ا هدائن - جستجوی لغت در جدول جو
ا هدائن
آبیاری کردن
ادامه...
آبیاری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خش هدائن
بوسیدن
ادامه...
بوسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جان هدائن
جان دادن، مردن
ادامه...
جان دادن، مردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جر هدائن
پاره کردن، چاک دادن، پایین دادن، قورت دادن
ادامه...
پاره کردن، چاک دادن، پایین دادن، قورت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
جغ هدائن
با فشار قرار دادن جسمی بین دو چیز، منگنه کردن
ادامه...
با فشار قرار دادن جسمی بین دو چیز، منگنه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جم هدائن
تکان دادن
ادامه...
تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
جا بدائن
پنهان کردن، از دید خارج کردن، پس اناز کردن
ادامه...
پنهان کردن، از دید خارج کردن، پس اناز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خاش هدائن
بوسیدن
ادامه...
بوسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خزهدائن
سر دادن، لغزاندن
ادامه...
سر دادن، لغزاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
جز هدائن
جز هدائن
ادامه...
جز هدائن
فرهنگ گویش مازندرانی
دل هدائن
دقیق شدن، شیفته شدن
ادامه...
دقیق شدن، شیفته شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دس هدائن
دست دادن، فراهم شدن زمینه
ادامه...
دست دادن، فراهم شدن زمینه
فرهنگ گویش مازندرانی
دم هدائن
استراحت دادن کوتاه، دور ریختن، پرت کردن
ادامه...
استراحت دادن کوتاه، دور ریختن، پرت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رگ هدائن
دام را برای شکار آماده کردن
ادامه...
دام را برای شکار آماده کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رک هدائن
راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن، راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن
ادامه...
راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن، راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رج هدائن
نشان دادن، راهنمایی کردن
ادامه...
نشان دادن، راهنمایی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جاهدائن
مخفی کردن، پناه دادن، منزل دادن
ادامه...
مخفی کردن، پناه دادن، منزل دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
ته هدائن
بالا کشیدن، حرام خواری، فرو بردن، خوردن
ادامه...
بالا کشیدن، حرام خواری، فرو بردن، خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
اره هدائن
پاسخ مثبت دادن در مراسم خواستگاری
ادامه...
پاسخ مثبت دادن در مراسم خواستگاری
فرهنگ گویش مازندرانی
تاج هدائن
تازاندن
ادامه...
تازاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
او بدائن
او، بدائن، آبیاری کردن، به آب سپردن، از دست دادن
ادامه...
او، بدائن، آبیاری کردن، به آب سپردن، از دست دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
اهن هدائن
جواب مثب خانواده ی عروس به داماد در مورد خواستگاری
ادامه...
جواب مثب خانواده ی عروس به داماد در مورد خواستگاری
فرهنگ گویش مازندرانی
بال هدائن
رماندن گوسفندان و هدایت آن ها در یک مسیر مشخص و از پیش تعیین
ادامه...
رماندن گوسفندان و هدایت آن ها در یک مسیر مشخص و از پیش تعیین
فرهنگ گویش مازندرانی
باد هدائن
به باد سپردن، در معرض باد قرار دادن، بوجاری کردن گندم و
ادامه...
به باد سپردن، در معرض باد قرار دادن، بوجاری کردن گندم و
فرهنگ گویش مازندرانی
بل هدائن
نیم سوز کردن چیزی، روی شعله گرفتن مرغ پرکنده برای سوزاندن، ته.، بلعیدن، فرو بردن لقمه ی بزرگ در دهان با فشار و سختی
ادامه...
نیم سوز کردن چیزی، روی شعله گرفتن مرغ پرکنده برای سوزاندن، ته.، بلعیدن، فرو بردن لقمه ی بزرگ در دهان با فشار و سختی
فرهنگ گویش مازندرانی
بق هدائن
بخور دادن
ادامه...
بخور دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تغ هدائن
تغ هدائن، راست و استوار نشستن که گاه نشان خود بینی است، دراز کشیدن
ادامه...
تغ هدائن، راست و استوار نشستن که گاه نشان خود بینی است، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تن هدائن
آرام شدن، مطیع شدن، رام شدن، پذیرفتن، به جلو هول دادن، نزدیک
ادامه...
آرام شدن، مطیع شدن، رام شدن، پذیرفتن، به جلو هول دادن، نزدیک
فرهنگ گویش مازندرانی
تش هدائن
کتک، ضربه زدن با دست به طور ناگهانی
ادامه...
کتک، ضربه زدن با دست به طور ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
تج هدائن
دراز کشیدن
ادامه...
دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ترهدائن
ریختن، خراب کردن، سبک سری
ادامه...
ریختن، خراب کردن، سبک سری
فرهنگ گویش مازندرانی
تاهدائن
کش دادن، دنباله دار شدن
ادامه...
کش دادن، دنباله دار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تل هدائن
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
ادامه...
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تو هدائن
تابیدن، حرارت بخشیدن نور خورشید، تاب دادن
ادامه...
تابیدن، حرارت بخشیدن نور خورشید، تاب دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
رت هدائن
رها کردن، پاره کردن
ادامه...
رها کردن، پاره کردن
فرهنگ گویش مازندرانی